چهار شنبه 17 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 19:19 :: نويسنده : mar♡jan
مـے ترسم از نبوבنت و از بوבنت بیشتر…!
نـבاشتنت ویرانم میڪنـב وבاشتنت متوقفم…!
وقتـے نیستـے ڪسـے را نمـے خواهم و وقتـے هستے تورا میخواهم..!
رنگهایم بے تو سیاه است وבر ڪنارت خاڪسترے ام…!
خـבاحافظے ات به جنونم میکشـב و سلامت به پریشانے ام…!
بے تو בلتنگم وباتو بیقرار…
بے توخسته ام وباتو בر فرار…!
בرخیال مــלּ بمان… از ڪنار مــלּ برو…!!
مــלּ خو گرفته ام به نبوבنت…!
از سڪوتم بترس …
وقتی ڪـﮧ ساڪـــت می شوم ….
لابـב همـﮧ ے בرב בل هایم را بـرבه ام پیش خـــבا … !
نظرات شما عزیزان: ...
ساعت20:45---22 خرداد 1393
قرارمون تنها تو یاهوست
عشق من به تو به دور از هیاهوست دوس دارم فقط نگات کنم به داشتنت همیشه عادت کنم نگو عشق ما خیلی دور و بی نوره باور کن من بدون تو جایم تو گوره... عزیزم......آریات بدون تو یه برگ تنهاست..... ذهن جایگاهی است که می تواند از بهشت، جهنم و از جهنم، بهشت بسازد.
گاهی برای او چیزهایی مینویسی...
بعد پاک میکنی او هیچ یک از حرفهای تورا نمی فهمد... نمی خواند اما.. تو... تمام حرفهایت راگفته ای...! تو باختي ؛ گریه کن ! میترسم میگن تمام گل های دنیا احتیاج به خاک دارن پس خاک زیر پاتم پاسخ:شما چش مایی داداش در روزگاری که زن ها در خیابان ساپورت می پوشند لاک های شـَـبـــرنگـــــ می زنند و در روز نمي خواهم بجز من دوست دار ديگري باشي دلم سرعت زیاد میخواهد ... پاسخ:وای آجی خدا نکنه این حرفا چیه؟ خدایا... عاشـــــقـــــانه هایـــــم را برای که مــــیــــگــــویــــــم؟؟ ...
ساعت17:25---27 ارديبهشت 1393
عاشقتم مرجان خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی دلم برات تنگ شده عزیزدلم
...
ساعت17:24---27 ارديبهشت 1393
خوشگلم دووووووووست دارم
چقدر دورتر از احســـآسـم ایستاده ای ...
ساعت23:17---25 ارديبهشت 1393
مگه چی می شد حالا بغلم بودی پاسخ:مگه میشه فاصله ها مارو از هم جدا کنن نفس من... ...
ساعت23:08---25 ارديبهشت 1393
وقتی بهشت چشمهای تو باشه پاسخ:عشقم تا ابد در کلبه محقر قلبم خواهی ماند... نازکیجا
ساعت13:38---25 ارديبهشت 1393
هق هق هق هق هق مرجان اجی دلم برات تنگ شده دلم میخوادباهات حرف بزنم هق هق هق
وَقــتیِ دیـدَمِش پُشتِــش یـِـهِ چیــز قــآیِم کَــردِه بــُود . . .
مَـنَـم فِـکـر کَـردَم وآسَـم کَـآدُو خـَریـدِه . . . وآسَـش نـآز کَـردَمُ وُ گُـفتَـم : " دیِـگِـه نِـمـیِ خـوآمِـت " اُونَـم بِـهِم گُـفـت : " بِـهـتَر. . . بِـیآ ایـنَم کـآرتــِ عَـروُسـیـم . . .
همیشه حرف هایی هست پراز درد..
پراز بغض.. پراز سکوت.. همان هایی که هرکارمیکنی نمیتوانی باکسی دردو دلشان کنی.. می آیند تا نوک زبانت واما... دهانت باز نمیشود... با بغض قورتشان میدهی وسیر میشوی.. سیرسیر.. از همه چی.... برایــــم کــَـف زدنــــد ، در آغوشـَـم گرفتنــــد … هــے تـــــــو . . .
مرسی بابت پیشنهادت اما هیچ انگیزه ای واسه آپ کردن وبلاگم ندارم شاید بعدن انجام بشه ولی الان ن
پاسخ:باشه آجی.امیدوارم زودتر انگیزت ایجاد بشه وما بیاییم آپای خوشملتوببینیم... روزی میـــــَـــرســב بـــی هیــــچ خَبـــَـــری ...
ساعت11:23---20 ارديبهشت 1393
یادمه روزی صب شده بود
توی حیاط یه درخت انار بود آسمون آنموقع سفید و آبی بود کنار درخت یه لاک پشت تو خواب بود یه گنجشکم با جفتش روی درخت در حال معاشقه بود روی تنه درخت وازه ای حک شده بود نزدیک شدم دیدم اسم مرجان روش نوشته شده بود (صدایی...) شنیدم در آن نزدیکی(آه...)صدای دخترانه ای بود صدااااااااااای طنین زیباترین احساس من بود صداااااااااااااای تو بود صدای تو ای عشق ناز من صدایی که من را از خودم بی خود کرد صدایی که زندگی ام را دگرگون کرد صدایی که منو عاشق خود کرد دوست دارم مرجان.................. پاسخ:فدای احساسات بکر و خواستنیت بشم عشقم..... ...
ساعت11:10---20 ارديبهشت 1393
فقط میتونم بهت بگم دلم خیلی برات تنگ شده عشق من...
پاسخ:...............
سلام آبجي خوبي ؟ چه خبرا ؟
هدف فقط احوالپرسي بود نه عاشقم نه شکست خورده.. یه وقتایی باید رفت…! خیلی حرف است
نمیدانم بی قراری های دیروزش را برای دوری از من باور کنم یاااااا اسمس های بی جواب امروزم را....
واااااااای اجی چقد خوشمل بودش
پاسخ:اجی خودت که خوشملتری عکسشو نیگا ای جونم.... ...
ساعت10:53---19 ارديبهشت 1393
چشمهایت باورم شد
آن وقت که دستهایت یاورم شد تن سفیدت همچو پرواز ابرها بر من میتابد همچو شعر همچو ستاره بر من میبارد موهای قشنگ سیاهت بر خاطره ام جاودانه نقش بسته اند ای همه عشقم به زندگی خیلی دوست دارم......... پاسخ:منم دوست دارم عشقم..... ...
ساعت10:42---19 ارديبهشت 1393
وقتی بهم می گی دوست دارم
دستهایم از وجودت پر می شود وقتی بهم می گی دوست دارم صدایم در گلویم خفه می شود نگاهم را بر غیر تو خاموش می کنم روحم همچو جسمم بر امواج عشق سوار خواهد شد عشـــــــــــــــــق من... عشــــــــــــــــــق من... بدون تو شاید بشود بر ساحل قدم زد در جنگل های باران کلبه ها را به نظاره نشست شهر و کشورها را سفر کرد بدون تو شاید آسمون آبی باشه بهار لباس سبز بپوشه اما زیر این سقف بلند روی این شن های بی انتها کنار این آبی دریا اسم تو میدرخشد... مـــــــــــــــــــــرجان پاسخ:تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت برایت شعر خواهم خواند برایم شعر خواهی خواند تبسم های شیرین تو را با بوسه خواهم چید... ...
ساعت10:26---19 ارديبهشت 1393
دیروز از کوچه ات بوی یاس میامد
آسمون گرفته و خیالم شنا می کرد در نگاه آبی ات نمیدونی وقتی پیشم نیستی وجودم از دستهای سفیدت جا می مونه کوچه ات در آن لحظات در آن سکوت نفسهایت را بر من می شکاند با نبودنت من چه کار کنم عزیزدلم... پاسخ:عزیزم منم بی تو سر درگمم... جغرافیای کوچک من همین چشم های مشکی توست که هیچ چیز جایش را نمی گیرد . . .
سلام وب نایسی داری بهم سر بزن خوشحال میشم
سلام وبت خوشگله اگه با تبادل لینک مواق بودی زودی خبرم کن منتظرممممممم بوس
|